طلبه جهادی

تبلیغ جهادی

طلبه جهادی

تبلیغ جهادی

طلبه جهادی

------------ "روز هایی برای خدا" --------------

من و وجدانمو و دلم!اینجور باهم قرار گذاشتیم
برای خدا وبه عشق مولا وخدمت به بهترین ها
بهترین هایی که داراییشون پاکی و صفا هست
نه مال و سرمایه و مقام و زیبایی...
حرکت کنیم...
قرارمون اینه: که تلاشمون و جهادمون ...
"فقط" برای تجربه و پیشرفت نباشه!
دعا کنید حواسم باشه این کار رو پله قرار ندم
دعـــــــا کنید تا آخــــــــــــر بمونــــــــــم...
--------------------- یا حق -------------------

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
نویسندگان

سلام

چند روز پیش میلاد آقا رسول خدا "صل الله علیه و آله" بود با خودم گفتم چقد خوب میشد اگه رفتار و زندگی پیامبر رو بخونیم و با نگاه فرهنگی و تبلیغی، ترویجی بهش نیگا کنیم. پیامبر ما که طبق فرموده قران بهترین الگوی ما هستن رفتار و روش  تبلیغی شون چطور بوده؟

لذا تصمیم گرفتم ان شاءالله از احادیث و سیره ایشون با دید روش شناسی تبلیغ پیامبر بذارم. شماهم می تونید کمک بدین.

دعا کنید همه بتونیم از این ذخیره تمام نشدنی استفاده کنیم مخصوصا من که خیلی دستم خالیه...

بازم دعا یادتون نره...

مراقب خوبیاتون باشید.

۹ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۲ ، ۱۶:۴۴
طلبه جهادی

رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) :

 

*  کسی که به دنبال یادگیری علوم الهی و مسائل دینی اش اقدام کند مانند کسی است که روزها را روزه و شب ها را به شب زنده داری تا صبح پرداخته و آموختن یک مساله شرعی برای شخص بهتر از این است که به اندازه کوه ابوقبیس در راه خدا طلا انفاق نماید.1           

 

*  کسی که از خانه خود برای یادگیری علوم دینی بیرون آید هفتاد هزار ملک او را مشایعت میکنند و اگر در این راه از دنیا برود شهید از دنیا رفته است.2                                   

و اما...

* پیامبر مهربانی(صل الله علیه و آله و سلم) فرمودند: شب معراج که به سوی آسمانها عروج کردم در مسیر خویش بر گروهی برخورد کردم که لبهای ایشان را با قیچی های آتشین می بریدند و در آتش می افکندند از جبرئیل پرسیدم اینها چه افرادی هستند ؟ در پاسخ گفت سخن سرآیان و خطیبان امت شما هستند که مردم را به کارهای پسندیده می خواندند و خود غافل اند از آن و حال آنکه ایشان قرآن را تلاوت میکردند ولی از گفتارش غافل بودند. 3                          


1- "بحارالانوار جلد 1 صفحه 184"

2-  "عین الحیوة صفحه 169"

3- "وسائل الشیعه جلد 17 صفحه 318"
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۲ ، ۱۶:۵۹
طلبه جهادی

 

یاد من باشد فردا دم صبح
جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا، آب ، زمین
مهربان باشم، با مردم شهر
و فراموش کنم، هر چه گذشت
خانه ی دل، بتکانم ازغم
و به دستمالی از جنس گذشت ،
بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم
********
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۲ ، ۰۶:۲۲
طلبه جهادی

ببخشید نشد بقیه خاطرات اردوی شهید حقانی رو بگم، درگیر برگزاری اردو بودیم... یه عده از رفقا قبل از اربعین رفتن تویسرکان که دیشب برگشتن، ماهم صبح از دیار مردمون باصفای نورآباد (دلفان) برگشتیم...

چندتا عکش از اردوی جهادی شهید حقانی رو میذارم براتون، انشاءالله وقت شد بقیه چیزایی که تو ذهنم مونده رو براتون می گم.

برای دیدن عکس ها در اندازه واقعی روی آن کلیک کنید

  

هدیه به پیشگاه خانم حضرت زهراء سلام الله علیها صلوات بفرستین و بقیه رو تو ادامه مطلب ببینین

۷ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۲ ، ۱۳:۱۶
طلبه جهادی

سلام

خیلی بی مقدمه میگم! این چند روز بخاطر بعضی مسایل نشد بریم منبر و سخنرانی و...

ولی گاهی با آقا سید میرفتیم خیابون گردی!! اونم با لباس مقدس روحانیت!  باور کنید راست میگم!!

خلاصه تو این گشت و گزار گاهی با کسی هم صحبت میشدیم گاهی لبخندی و سلامی و...

با اینکه همیشه اعتقادم همین بوده، ولی بیشتر باور کردم که تاثیر این کارا از منبر کمتر نیست و شاید بعضی وقتا و برای بعضی مخاطبین مؤثرتر هم باشه!!

آره معجزه ای به نام محبت و خنده!! که اگه دریابیم ره صدساله رو یه شبه که نه ولی یه ساله میریم!!

به امید لبای خندون برای همه...

۱ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۲ ، ۰۷:۵۹
طلبه جهادی
آیت الله مشکینی(ره):
در این سفر باید، قصد خالص و هدف تنها خداوند باشد. باید در دیدگاه مبلغان، انجام وظیفه و تبلیغ «ماانزل الله» اصل باشد. قربةً الی الله برود. هدفش الله باشد. درد دین داشته باشد. دلش برای دین بسوزد، دلش برای اسلام بسوزد
و
روحانی و مبلغ باید متواضع باشد، فروتن باشد، هیچ وقت، خودش را حساب نکند، با مردم متواضعانه رفتار کند....

 

۰ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۲ ، ۱۲:۴۲
طلبه جهادی
 

صهبای سحر جام مرا می خواند

 
صحرای خطر گام مرا می خواند
 
وقت خوش رفتن است هان گوش کنید
 
از عرش کسی مرا می خواند . . .
 
۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۲ ، ۱۸:۳۱
طلبه جهادی

آن شراب طهور که شنیده ای بهشتیان را می خورانند، میکده اش کربلاست و خراباتیانش این مستانند که اینچنین بی سرو دست و پا افتاده اند. آن شراب طهور را که شنیده ای تنها تشنگان راز را می نوشانند، ساقی اش حسین است؛ حسین از دست یار می نوشد و ما از دست حسین...

شهید آوینی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۲ ، ۱۱:۰۶
طلبه جهادی

پیام رو مثل همه پیامای دیگه حذف کردم! فکر نمیکردم بهش نیاز پیدا کنم و نیاز بشه برم بپرسم و از چند و چون پیام و اردو با خبر بشم؟! ...

الان یه هفته ای هست اردو تموم شده، وقتی حاج حسن گفت میای یا نه گفتم فکر نمیکنم نیاز باشه، آخه این اردو برای مدیران گروه های تبلیغی بود! که بیشتر با کار جهادی آشنا بشن! ما هم که تفریحی هم نیگا کنیم اردوهای زیادی رو توفیق تفریح داشتیم!

ولی حاج حسن با چند جمله مخ مارو زد!

این شد که قرار شد بریم سمت شیراز و منم بشم یکی از نوکرای "بی بی زینب سلام الله علیها" تو اردوی جهادی سازندگی شهید حقانی(ره)

راستش وقتی گفتن قراره با پرواز بریم و از طرفی هم مسؤلین گروه های تبلیغی تو اردو بودن، فکر نمیکردم اردوی خوبی از آب دربیاد.

ساعت دوازده دفتر تشکل بودم(با کمی تاخیر) و بعدش با چندتا سواری حرکت کردیم سمت تهران و فرودگاه مهرآباد، حالا بماند که وقتی مردم 25 تا آخوند رو باهم تو فرودگاه و هواپیما میدیدن چه حالی داشتن!! ماهم که رومون نمیشد بگیم میریم اردو جهادی! آخه اردو جهادی اونم با پرواز!!

خلاصه ساعت حدود شش عصر رسیدیم شیراز، اول از همه رفتیم سمت حرم احمد ابن موسی(ع) "شاهچراغ" جهت عرض ادب و زیارت، بعدشم یه جلسه توجیهی مختصر و حرکت به سوی بخش میمه - روستای خبره...

تا رسیدیم ساعت حدود یک شب شده بود! اهالی خبره هم مثل همه روستاها که زود میخوابن، خوابیده بودن، با اینکه خیلی  منتظر بودن برای رسیدن رفقا! ولی خب فک نکنید کسی استقبال نیومد!! اتفاقا استقبال پر سروصدایی داشتیم !سگای روستا برای استقبال اومدن، و از حق نگذریم استقبال خوبی هم شد!!!

بعد از چاق سلامتی با استقبال کننده ها! که یکی دونفر از اهالی خبره هم همش بهشون غر میزدن! همه رفتیم خونه یکی از اهالی برای استراحت و خواب...

حاج حسن (شما بخونید میر غضب اردو) همش وردش این بود زود بخوابید فردا ساعت 5 بیدار باشه ها!! ولی خب مگه آخوند جماعت قراره حرف کسی رو گوش بده!

بعد تموم شدن تلفنام!! و صف سرویس! نزدیک 2 رفتم که بخوابم، ولی هنوز چشام گرم نشده بود که صدای مناجات سحرگاهی اونم تو بلندگو، بیدارم کرد! نماز شب با اعمال شاقه!...

پیش خودم گفتم الانه صدای همه دربیاد، ولی وقتی بلند شدم از خودم خجالت کشیدم، با اینکه بچه ها شب دیر خوابیده بودن همه مشغول نماز شب بودن، الحق که افسران جنگ نرم بودن...

جونم براتون بگه بعد از نماز صبح یخورده بالا و پایین پریدیم و مثلا نرمشی کردیمٕ بعدشم با یه دعای عهد دلمون رو صفا دادن! دعا که تموم شد یه صبحونه درست و حسابی با نون محلی و... آخرش هم آماده باش برای کار عمرانی...

قبل حرکت به سمت پروژه عمرانی مراسم انتخاب شلوار بود و لباس پوشان!! کشش ندموقت طلوع آفتاب سر زمین مسجد بودیم، مسجدی که به نام "بی بی زینب سلام الله علیها" مزین بود.

بچه ها تقسیم شدن! یه عده رفتن سراغ آوردن آجر پای کار یه عده هم سراغ ملات و ...

خلاصه همه دست به بیل و آجر شدیم...

و منم شدم وزیر ملات!!!!!!! خب:  ملات ملاته.... شیرین ملاته بدو که تموم شد... ملات نگو قند و عسل بدو که خراب شد!!

سه تا اوستا کار دیوار چینی رو شروع کردن و برو بچ (شما بخونید مسولین گروه های تبلیغی کشور که همشونم آخوند بودن!!) باید آجر و ملات اوستاها رو تامین می کردن، طلبه های با صفایی که چند ساعت پیش لباس آخوندی تنشون بود و برای خودشون شان و شؤوناتی داشتن بی خیال همه شؤونات شده بودن و انگار نه انگار که مسولیتی دارن، با چنان عشقی کار می کردن که انگار دارن جلوی خود آقا و صاحبمون کار میکنن، که حتما هم همین بوده...

بقیشم بمونه برای یه روز دیگه...

۴ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۲ ، ۱۰:۱۵
طلبه جهادی

گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت!

پرسیدند : چه می کنی ؟

پاسخ داد : در این نزدیکی چشمهِ آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و...

آن را روی آتش می ریزم!

گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد!

گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی؟

پاسخ میدم : هر آنچه از من بر می آمد!

پس یادمان باشد هرآنچه از دستمان بر میاید،برای عزیزانمان انجام دهیم تا در مقابل خداوند شرمنده نباشیم!!

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۲ ، ۰۹:۰۷
طلبه جهادی

این روزا همچی دست به دست هم داده تا دل بی دست و پای ما همش آرزوی پرواز داشته باشه به صحن و سرای آقا و اربابمون ابی عبدالله...

از پیامایی که میاد و تماس هایی که حلالیت میطلبن برای سفر کربلا تا پرچم و پارچه مشکی های عزای ارباب تو کوچه و خیابون، تلوزیون هم همش دل رو هوایی بین الحرمین میکنه، با تصاویر کربلای آقا و زائراش، این روزا خیلی ها پیاده راهین، خوشبحال همه اونایی که راهی حرم اربابن...

پیش خودم گفتم واسه اینکه اسم ماروهم بنویسن تو لیست اونایی که آروزی کربلا دارن! جز حسرت خوردن!! اینجا یه قدمی برای ارباب برداریم...

یادمه کوچیکتر از الان که بودم تو محلمون اینجور رسم بود، شبای زمستون و مخصوصا شب یلدا؛ دور هم میشستیم و بزرگترا از گذشته ها میگفتن...

پیش خودم گفتم چه خوب میشه به اون رسم برگردیم و فردا شب که شب یلدا هست مثل قدیما دور هم بشینیم و از گذشته ها بگیم، از غم بی بی زینب، از تنهایی آقامون حسین، و از اینکه بی بی زینب چی کشید وقتی میخواست به داداش بگه رقیه رو نیاوردم...

یه کار زیبای دیگه هم که میشه کرد اینه باهم برای سلامتی زائرای ارباب صلوات بفرستیم و صدقه بدیم...

الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم                 السلام علیک یا ابا عبدالله...

 

انشاءالله با حضرت سید علی بریم کربلا...

۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۲ ، ۲۱:۳۶
طلبه جهادی

همیشه خدا جمعه ها دلا هوائی بوده!

صبح که میشه بخوای، نخوای انگار منتظر یه خبری!!

حتی اگه خواب باشی...

همین که به ظهر و کم کم غروب نزدیک میشیم امید ته میکشه، مثل همون شادی و نشاطی که از ظهر ته کشیده ...

حالا هم داره ظهر میشه، کاش این دفعه، این جمعه، خبر،  بیاد...

انشاءالله غروب که میشه اوج جوشش همه شور و نشاطمون باشه!

با اون خبر همیشه صبح هست...

چندی وقتی هست خیلی چیزا فرق کرده و عوض شده!! پیرامون خودم رو میگم!

چی؟؟ چطوری؟؟ خب مگه قراره همچی رو بگم؟؟

فقط اگه خوندین آروم زیر لب واسم دعا کنید...

دعا کنید ارباب نیگا کنه، و بشه اون چیزی که باید بشه...

یا مهدی ادرکنی....

۰ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۲ ، ۱۱:۵۶
طلبه جهادی

تا کی همه جا بدون تو غم بخوریم؟

پس کی تو می آیی آب زمزم بخوریم؟

 

این جمعه خدا کند بیایی آقا

یک نان و پنیره ساده با هم بخوریم...

 

"جلیل صفر بیگی"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۲ ، ۰۶:۱۵
طلبه جهادی

یک ملت وقتى معتقد به جهاد شد، در همه‌ى میدانها پیشرو است. جهاد فقط تفنگ به دست گرفتن نیست؛ جهاد این است که انسان خود را همیشه در میدان حرکت و مبارزه با مانعها و مانع‌تراشها ببیند، احساس تکلیف کند، احساس تعهد کند؛ این میشود جهاد؛ جهاد اسلامى این است.

جهاد گاهى با جان است، گاهى با مال است، گاهى با فکر است، گاهى با دادن شعار است، گاهى با حضور در خیابان است، گاهى با حضور در پاى صندوق رأى است؛

این میشود جهاد فى‌سبیل‌اللَّه؛ و این است که یک ملت را رشد میدهد، طراوت میدهد، تازگى میدهد، امید میدهد و یک ملت پیش میرود.

این پایبندى را با استحکام فراوان حفظ کنید. بدانید این پیشروى ادامه پیدا خواهد کرد و به توفیق الهى و به حول و قوه‌ى الهى، آن دشمنى‌ها هم به هیچ نقطه‌اى نخواهد رسید و ملت ایران پیروز همه‌ى این ماجراها خواهد بود.

 

امام خامنه ای (حفظه الله)  1389/8/2

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۲ ، ۲۳:۳۲
طلبه جهادی

حضرت عشق:

حرکت اصلاحی، مدّت هاست که آغاز شده و خیلی هم خوب است؛ مانند همین تشکیلات مدیریّت. باید این اقدامات صحیح، در بخش های دیگر هم انجام گیرد. امید من به شما جوانان است. باید این آرزوها را در دل زنده نگهدارید و انگیزه تان را روزبه روز بیشتر کنید. این فکر را باید در داخل حوزه گسترش دهید. وقتی این فکر گسترش یافت و غالب شد، به عمل نزدیک خواهد شد و به فضل پروردگار، تحقّق خواهد یافت. البته دعا هم بکنید و از خدا هم بخواهید. از حضرت بقیةاللَّه الاعظم هم که سیّد و سالار همه ی ماست؛ رئیس و مدبّر امور ماست و سر رشته ی کارِ ما در دست اوست، کمک بخواهید؛ ان شاءاللَّه انجام خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۲ ، ۰۸:۴۰
طلبه جهادی
گاهی پیش خودم میگم خب حالا که چی! هرچند وقت میای اینجا و از خودت یه چیزایی میگی و بلغور مکنی که چی بشه؟!
با اینکه میدونم نه حرفام حرف هست و نه سودی داره نمیدونمم چرا باز میام!!
ولی خب نمیشه اینهمه حرف رو تو دل  نیگه داشت !! هرچند اینجا هم نمیگم!!
جونم براتون بگه ارباب بازم بنده نوازی کردن و توفیق نوکری دادن...
حدود 130 نفر شدن رفقای با صفا و با مرام و صد البته پاکاری که اومدن تو میدون و به اسم اردوی جهادی، هجرت کردن، از خودشون و رفاه و زندگی و خوشیشون تا شاید قدمی برای اومدن آقا برداریم...
اردوی امسال یه فرقای با سال گذشته داشت! ااونم اینکه کلی مشکل داشتیم(البته هنوزم داریم) تو بحث مالی و نیروی انسانی و بعدشم بعضی ناهماهنگی ها و...
بگدریم حرف برای گفتن زیاده، داشتم براتون میگفتم صد و سی نفر از رفقای جهادی اومدن تو میدون که  حدود 30 نفر عازم دلفان شدن و 100 نفر خراسان.
راستش هنوز وقت نکردم پای حرف رفقای لرستان بشینم، ولی برنامه های خراسان اینا بود: مباحث تربیتی که تو مدارس پسرانه و دخترانه برگزار می شد و خواهران و برادران طلبه زحمت کلاس داری و مشاوره و نمایشگاه رو تو مدارس می کشیدن- درکنارش وجود پربرکت حاج آقا اکبری بود که علاوه بر برنامه های ویژه ای که برای مربیان و معلمان و اولیاء گذاشتن باعث دلگرمی بودن...
یکی دیگه بحث تبلیغ جهادی بود که بچه ها حدود هشتاد روستا رو پوشش دادن در کنار این بحث تبلیغ سیار و گردشی هم بود.
کار عمرانی هم متمرکز شد تو ساخت مسجد روستای معروفان(یه روستای کوچیک و نمکی! که برادرای شیعه و سنی باهم یه زندگی خیلی خوبی داشتن) این مسجد که واسه مسلمونای! معروفان ساخته میشه از صفر شروع شد و تا الان ستوناش رو زدن.
روز جمعه بعد عاشورا همه رفقا جمع شدن و بعد از اینکه دیداری تازه کردیم، با عرق و گرد نوکری ابی عبدالله رفتن پابوس آقا علی ابن موسی رضا و چه صفایی داره این زیارت اونم با این حال، یه زیارت دو سه ساعته...
منم که مثل همیشه یه جامونده م ...
دعا کنید مزد من همون نوکری خادمین  ارباب ثبت بشه.
انشاءالله همین دوسه روز براتون عکس هم میذارم.
یاعلی
۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۲ ، ۰۹:۵۹
طلبه جهادی

گاهی میگم کاش میشد همه ادعا ها رو چال کرد، کاش میشد بفهمم کاری نمیکنم!!

کاش بتونم برای آقا باشم...
 
 
 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۲ ، ۲۱:۴۶
طلبه جهادی

ایستادگی کن ، ایستادگی کن ؛ و ایستادگی کن ...


و به یاد داشته باش که لشکری از کلاغها


جرات نزدیک شدن به مترسکی که ایستادگی را


فقط به نمایش می گذارد ندارند ...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۲ ، ۰۹:۲۶
طلبه جهادی

 

 

خدایا:

 

دلم هوس یه نماز دو نفره کرده!!

 

فقط من باشم تو. . .

 


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۲ ، ۰۹:۱۸
طلبه جهادی

 

یادمان باشد!

 

با هر پس مانده ای که به زمین می اندازیم

 

قامت یک نفر را خم می کنیم!!

 

حواسمان به پس مانده های اخلاقی هم باشد....

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۲ ، ۰۹:۱۰
طلبه جهادی