طلبه جهادی

تبلیغ جهادی

طلبه جهادی

تبلیغ جهادی

طلبه جهادی

------------ "روز هایی برای خدا" --------------

من و وجدانمو و دلم!اینجور باهم قرار گذاشتیم
برای خدا وبه عشق مولا وخدمت به بهترین ها
بهترین هایی که داراییشون پاکی و صفا هست
نه مال و سرمایه و مقام و زیبایی...
حرکت کنیم...
قرارمون اینه: که تلاشمون و جهادمون ...
"فقط" برای تجربه و پیشرفت نباشه!
دعا کنید حواسم باشه این کار رو پله قرار ندم
دعـــــــا کنید تا آخــــــــــــر بمونــــــــــم...
--------------------- یا حق -------------------

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
نویسندگان

بازم سلام به همه رفقای خوبم

خیلی وقته دنبال برنامه های اردوی جهادی محرمیم ولی خب از اونجایی که قطعی نشده بود گفتم خیلی روش مانور ندیم!!

علتشم معلومه؟!

مثل همیشه که چه عرض کنم بیشتر ازقبل! مشکلات مالی و تومیدون نیومدن شما رفقای با مرام!

بازم داریم رایزنی میکنیم، الانم چند روزه خراسان جنوبی ام...

پیش خودم گفتم علاوه بر رایزنی های معمول و همیشگی اینجا هم بگم شاید خبری شد!!

یکی از دوستان سال گذشته کار خوبی کرد، وقتی فهمید مشکل مالی داریم تو دوستان و آشنایان و اقوام صحبت کرده بود و کمک گرفته بود!

شاید مبلغش اونقدی نبود، ولی کارش خیلی با ارزش بود،  پیش خودم گفتم اگه همه اینکارو بکنیم، چقد خوب میشه علاوه بر کمک مالی به اردو و شرکت در ثوابش، همه کارا گروهی انجام میشه...

اگه خواستید جایی در مورد اردو صحبت کنید، برنامه های اردوی جهادی تبلیغی محرم ایناست:

اعزام مبلغ به حدود 150 روستا (هزینه های اتوبوس و غذا و اقلام فرهنگی و ...)- تبلیغ دانش آموزی - نمایشگاه - تبلیغ سیار - انشاءالله کار عمرانی( کمک به ساخت مسجد) -  سیره شهداء و خطاطی -  تهییه کتب برای مبلغین-  فضا سازی محرم تو روستاها و جوایز و...

اگه کسی باشه چندماهه بتونه قرض الحسنه بده اینم خوبه       "میگن ستون به ستون فرجه" 

با یه حساب سرانگشتی( با توجه به گرونی) و زدن کلی از هزینه ها بیشتر از 30 میلیون نیاز هست...

دوستانی که زحمت این کار رو میکشن - به سامانه 30001134  اطلاع بدن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۲ ، ۱۱:۴۰
طلبه جهادی

الان که دارم براتون مینویسم، کنار ضریح آقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام هستم، دعا گوی همه بچه های جهادی... 

اومدم از آقا بخوام، کمک کنن نوکر خوبی باشم، و هم دعا کنم; که انشاء الله مدد کنن و توفیق بدن، بتونیم محرم خوب نوکری کنیم و بتونیم مخلصانه واسه اربابمون قدم برداریم. 

قبلا گفتم قراره تو اردوی محرم برنامه های فرهنگی هم داشته باشیم. 

واسه اجرا و پیگیری برنامه های فرهنگی نیازه رفقای باصفایی که وقت و توان دارن پا پیش بذارن تا زودتر کارا پیش بره.

انشاءالله قراره آقای اسکندری و آقای قلی پور عزیز زحمت برنامه هارو بکشن... 

کلیت برنامه ها رو میگم رفقایی که میتونن یاعلی بگن و بیان وسط...

فکر میکنم تو کاری که واسه اربابه نیاز به تاکید نباشه، پس رفقا هرکی میتونه یاعلی...

برنامه ها:

فضا سازی و زیبا سازی، مسابقه کتابخوانی، هیئت، نمایشگاه و...

برنامه های نمایشگاه:

نمایشگاه متشکل شده از شش بخش:

1.غرفه عفاف وحجاب( بروشور تابلو، پخش فیلم، مشاوره و... 

2.معرفی گروه(متشکل از عکس،پخش فیلم،بروشور و.....)

3.فروش اقلام فرهنگی

4.آلاچیق کودک(سرگرمی برای کودکان)

5.مشاوره مذهبی

6 خانواده

رفقایی که میتونن تو طرح های ذکر شده؛کمک کنند تا دوشنبه هشت مهرماه اعلام کنن.

انشاءالله همتون برید کربلا، همتونم شهید بشید...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۲ ، ۲۱:۴۰
طلبه جهادی

چند وقت پیش با پدر و مادرم رفته بودیم رستوران ، رستوران که نه! هم آشپزخانه بود هم چند تا میز گذاشته بودند، برای مشتری ها ,, افراد زیادی اونجا نبودن , سه نفر ما بودیم با یه زن و شوهر جوون و یه پیرزن پیر مرد که تقریبا  60-70 سالشون بود ,,

ما غذا مون رو سفارش داده بودیم که یه جوون حدودا 35 ساله اومد تو رستوران، چند دقیقه ای گذشته بود که اون جوانه گوشیش زنگ خورد , البته من با اینکه بهش نزدیک بودم ولی صدای زنگ خوردن گوشیش رو نشنیدم , بگذریم شروع کرد با صدای بلند صحبت کردن.

بعد از اینکه صحبتش تموم شد رو کرد به همه ما ها و با خوشحالی گفت که خدا بعد از 8 سال یه بچه بهشون داده و همینطور که داشت از خوشحالی ذوق میکرد روکرد به صندوق دار رستوران و گفت این چند نفر مهمون من هستن میخوام شیرینی بچم رو بهشون بدم ,,

به همشون باقالی پلو با ماهیچه بده ,, هممون با تعجب و خوشحالی داشتیم بهش نگاه میکردیم، من از روی صندلیم بلند شدم و رفتم طرفش , اول بوسش کردم و بهش تبریک گفتم و بعد بهش گفتم ما قبلا غذا مون رو سفارش دادیم و مزاحم شما نمیشیم, اما بلاخره با اسرار زیاد پول غذای ما و اون زن و شوهر جوان و اون پیره زن پیره مرد رو حساب کرد و با غذای خودش که سفارش داده بود از رستوران خارج شد ,

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۲ ، ۰۷:۳۱
طلبه جهادی


سلام

حتما پیش خودتون می گید؛ با این وضع کلا بی خیال شم بهتره!!

بخدا گرفتارم چیکار کنم؟

ولی انشاءالله به مدد مولا از این به بعد قراره یه کارایی بکنم.

شما دعا کنید بشه...

چاکر همتونم هستم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۲ ، ۰۶:۴۷
طلبه جهادی

دلم بهانه می گیرد

دل است دیگر

بغض دارد

نوکر خوبی نبوده ام برایت،

اما از وقتی یادم می آید مولا صدایت کرده ام!

دلم به مولایم خوش است

به مهربانی های بی پایانش

از دنیا و آنچه در آن است بیشتر دوستت دارم آقا

دلم گرفته مولا...

...  برای آنچه تو فقط میدانی
 

رو به قبله می ایستم

یک سلام

یک زیارت نامه

و یک دنیا حرف و فریاد ...

مولای مهربانم اینگونه شنیده ام که صاحب "من" تویی...

صاحب نظرا به مستمندت نظری...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۳۴
طلبه جهادی

اینجور اگه بخوام پیش برم به قول "حامد"دوست جدیدم: دوسال طول میکشه تا تهش برم تازه کی وقت میکنه بخونه...

مختصر براتون بگم:

خلاصه اینکه بعد از یکی دو روز اردو رو روال افتاد و رفقای جهادی کارشون رو شروع کردن از این به بعد یا روستا به روستا جلو میریم و یا برای هر عرصه یه مطلب میذارم. مثلا عرصه فرهنگی یا عمرانی و...

تو اردو جهادی نوروز که به نام "یاوران خورشید" مزین بود توفیق نوکری و خدمت رسانی به نزدیک 10 روستا رو داشتیم که از این ده روستا، تو سه روستا برنامه عمرانی بود، و تو بقیشم فرهنگی و زیبا سازی

روستای اول روستای مله کبود که برنامه اصلی(زدن مخزن ذخیره آب و...) اونجا قرار بود باشه تو این روستا علاوه بر شروع ساخت مسجد، کار فرهنگی هم شد و همچنیم کار زیبا سازی

روستای دوم: روستای کوله مرز علیا بود. واقعا مردومون با صفایی داشت"مثل همه جا" اونجا هم کار مسجد و زیبا سازی و برنامه های فرهنگی بود.

روستای سوم: چمن--- بوله!! صدا نمیاد چممممممن----بوله!! بله روستای چمن بوله بود. که ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۲ ، ۱۶:۰۷
طلبه جهادی
نمیدونم وقتی قسمت اول رو خوندین چی تو ذهنتون نقش بسته و چه حسی داشتین؟!
ولی این اردو واقعا نفس گیر بود، با اینکه تموم تیم اجرایی و خادمین اردو از اون پاکارا و با تجربه های جهادی بودن و به قولی از استخون تروکنده های مدیریت بحران بودن!! ولی مشکل خیلی زیاد بود، اختلاف دیدگاه و گسترده بودن طیف نیروی جهادی و مشکلات هماهنگی و...
اردوی جهادی نوروز در خدمت نیرو ها و کادر چهار گروه جهادی بودیم!! دانشجوهای با صفای دانشگاه امام حسین(کانون زنده یاد شهید کلاته)-طلاب خراسان جنوبی(گروه مبشر) طلبه های قم و دانشجوهایی از هرکجا! (گروه طریق وصل) جهادیای گروه " عباد" هم که نوکری و خادمی بچه هارو داشتن... تازه غیر اینا طلبه های خارجی هم بودن!! با کلی نیروی آزاد!!!  فک کنید چی میشه...
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۳۸
طلبه جهادی

--------- " تا آخر بخونید، نظراتتونم حتما مشکل گشای کارمون خواهد بود" ---------

انگار همین دیروز بود!!

با یه چمدون و کلی وسایل، دنبال اتوبوس میدویدم تا برسم! عرق سر صورتمو خیس کرده بود، ولی وقتی رفقای باحال و با صفای جهادی رو دیدم تموم خستگیام تموم شد. حرکت کردیم به طرف لرستان-نورآباد یا همون دلفان- هر چند دلم راهی خراسان بود ولی اینجا هم نوکری ارباب بود باید میرفتیم... اوایل بهمن ماه بود...

بگذریم...

وقتی رسیدیم پیش قراول اومدن استقبال و... اونجا اولین دفعه با داداش سعید آشنا شدم! سعید و آقا رضا و دو سه نفر دیگه چند روز جلو تر رفته بودن واسه هماهنگی های نهایی، به جز سعید بقیه رو از قبل میشناختم ولی سعید رو تازه اونجا دیدم!

همون جا و تو گعده های شبانه بود که استارت "اردوی جهادی" عید زده شد؛ قرار بود یه اردو برگزار کنیم الگو باشه، تو اردو هم از همه قشری باشن!! هم طلبه هم دانشجو،بنا کارگر و هم فکر و غیر هم فکر!! قرار گذاشته بودیم کار گروهی و تشکیلاتی بکنیم!!

چند روزی که اونجا بودیم، با مسؤلین و ادارات هماهنگی کردیم و بعد از دو سه جلسه قرار شد یه پروژه تعریف کنیم که نیاز مردم باشه. سرتون رو در نیارم از اون وقت تا عید نزدیک 11 سفر شناسایی رفتیم گاهی 4 نفره گاهی هم 8 نفره!! جریانش خیلی مفصله! ولی تهش تصمیم این شد که یه منبع ذخیر آب تو روستای "مله کبود" بزنیم و همچنین کانال کشی آب کشاورزی و در کنارشم تعمیر مدرسه و خطاطی و نقاشی و کار فرهنگی و کلی برنامه دیگه ... که البته اصل کارمون هم فرهنگی بود!!
ولی نشد که بشه؟!
چرا؟
خب میگم براتون:

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۰۵
طلبه جهادی


بازم سلام

بالاخره تموم شد! اردو تموم شد و برگشتیم قم سر خونه و زندگی!!

یه تجربه خیلی خوب دیگه به دست آوردم، و اینم بخاطر حضور رفقای مخلص و توانمندی بود که تو این اردو بودن.

برنامه ها هم خیلی کیفیت خوبی داشت، مخصوصا فرهنگی! که دست؛ داداش سعید و حسین یره!! و آقا رضا بود، واقعا خیلی خوب کار کردن...

خب بیشتر از این دیگه نمیشه در مورد اردو بگم!! فقط خیلی خوب بود، جز لحظه جدایی و خداحافظی که واقعا سختم بود...

مثل بچه ها کلی گریه کردم...

قبل اردو گفتم؛ یه سری تجربیات و حرفا هست ک دوست دارم بگم، که اگه اشتباه بود شما بگید تا درستش کنم، و اگه بدر بخور بود مارو دعا کنید...

انشاءالله از این به بعد در خدمتتون هستم.

--------------- " سلامتی خودتون آروم! یه صلوات بفرستین " -------------

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۲۲
طلبه جهادی

 بی قرار توأم و در دل تنگم گله هاست

آه! بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
آسمان با قفس چه فرقی دارد؟
"بال" وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مسئله دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه مسئله هاست...

 

 

"فاضل نظری"
جمعتون پر از عطر حضور ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۵ مرداد ۹۲ ، ۰۹:۵۳
طلبه جهادی

یادمه چند وقت قبل یه خبرنگار اومده بود دفتر گروه، در مورد جایگاه مسجد و نقش روحانیت و کلی سوالای متداول و تکراری! با هم حرف بزنیم! تا بتونه از توش یه گزارش یا مصاحبه در بیاره و تو مجله متبوعش چاپ کنه!یکی از سوالایی که خیلیم روش مانور میداد؛ این بود که شما، یعنی من!! به عنوان یه روحانی و طلبه از حضور جوونا تو مسجد راضی هستم یا نه؟ و تهشم اینو پرسید که چیکار کنیم جوونا بیان مسجد و بیشتر به مسجد توجه کنن؟

سرتون رو درد نیارم، طبق عادت! زیاد حرف زدیم، ولی یکی از حرفایی که بهش گفتم این بود که چرا باید همیشه ما از حضور جوونا و... راضی باشیم یا نه؟

 چرا همیشه ما به عنوان طلبه، آخوند، یا مدیر مسجد باید بگیم چیکار بکنیم و نکنیم تا کیفیت و کمیت رشد کنه؟!نمیدونم شاید حرفم پخته نباشه! شایدم یه عده بگن از اساس باطله! ولی کاش می شد یه بارم شده ما میرفتیم سراغ جوونا و... و می پرسیدیم که چرا مسجد نمیان اصلا از برنامه و کارمون راضی هستن؟!!!!

کاش میشد طرح های جوونا؟! همونایی که شاید خیلی هم ظاهرشون علیه السلام نیست رو بشنویم، اینجور شاید وضع فرق کنه و عوض بشه...اینم به این معنی نیست هرچی گفتن قبول کنیم و اجرا کنیم!! 

من باید برم برا نرمش صبحگاهی دیر برسم خیسم میکنن!!

 

۱ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۲ ، ۰۶:۴۴
طلبه جهادی

شمابه جای هدایت مردم بهتره خودتون رو هدایت کنید نمونه بزنم برای شما

مثلا محمددوست یه آدم تازه به دوران رسیده وناتجربه  که بامدل کریم وطن پرست (کلاه پهلوی)داره رشد میکنه وبسیارشرم آوزه که از100کلمه اش 99 تاش اینه که ...

چندتا طلبه ساده وبی خبر ازهرجادورخودتون جمع کردیدوبانام گروه جهادی داریدنان شبتان را تهیه کنید. میتونیدبگیدچند تا عالم سرسناش از گروه شماحمایت میکنه؟

تاپیامی که میفرستید و میگد بلاخره ماهم دیده شدیم

عزت زیاد

"البته این دوست عزیز نظرشون رو خصوصی دادن، ولی چون حرفای بود که شاید دعای شمارو در پی داشته باشه و از این بدی دربیام"نظرشون رو گذاشتم.

اینم بگم نه اردوهای جهادی بده و نه جهادیا آدمای بدی  هستن، دعا کنید خدا امثال من رو هدایت کنه...

"یاحق"

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۲ مرداد ۹۲ ، ۰۷:۴۳
طلبه جهادی
سلام به همگی...
راستش از یکشنبه شب که رسیدیم، چپ و راست کلاس و برنامه بوده! ایقد برنامه ها زیاد بود وقت نشد سر بزنم. نظرتون؟؟
 تازه فهمیدم میثم! وای باز یادم رفت حاج آقا صفری!! چرا منو آورده اینجا!!
حدودا 15 نفر میشن رفقای باحالی که باید ازشون درس بگیرم... فک کنم میثم میخاد باسوادم کنه! نظرتون؟؟
شایدم میخاد محک بزنه ببینه چقد تشکیلات رو فهمیدم؟!  نظرتون؟؟
آخه تو اردوی نوروز مثلا من خادم بودم و همش دم از کار تشکیلاتی میزدم و اینکه باید یاد بگیریم تحت تشکیلات کار کنیم حالا نوبت حرف گوش دادنه آقا میثم میخاد ببینه چند مرده حلاجم!!  نظرتون؟؟
 اینجا جای خالی تموم سال های از دست رفته رو حس میکنم؛ کاش قدر فرصت هارو بیشتر میدونستم!! ولی فک کنم باز بشه جبران کرد! نظرتون؟؟!!
جونم براتون بگه؛ اینجا جاتون خیلی خالیه، صفا میکنم با رفقایی که اینجان، بعضیشون واقعا روح خیلی بزرگی دارن البته همشون از من سرن...
با همه این حرفا دلم لک زده واسه اردو جهادی....  نظرتون؟؟
صبحی داشتم به حسین میگفتم، خدا خیرش یده منو برد نرمش! بهش گفتم با مردم بودن یه چیز دیگه اس یه صفای دیگه ای داره ...  نظرتون؟؟
انشاء الله محرم با هم میریم اردو جهادی، یه اردو با طعم و بوی کربلا، رفقا دیگه چیزی نمونده...  نظرتون رو نمیخام! نیاز به نظر نداره!! ابن دیگه خوبه...
"السلام علیک یا اباعبدالله"
۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۲ ، ۰۵:۵۰
طلبه جهادی

باور کنید نمیدونم! ایقدکه تعجب کردم نمیدونم اصلا چی بگم یا چطور بگم! ازچی؟!

میگم ولی نه الان!! انشاءالله یه هفته دیگه درست و حسابی شروع میکنم!

مگه تقصیر منه که وقت ندارم؟! یکی نیست به این میثم بگه، آخ ببخشید! حاج آقا صفری! یکی نیست بهشون! بگه یه آدم مریض و بی سواد به چه دردت میخوره!؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۲۰
طلبه جهادی
  • سال تحصیلى، درس را خوب بخوانید، با تحقیق بخوانید، قصدِ رسیدن به قله‌هاى علمى را پیدا کنید. در دوره‌ى فراغت هم ساعات را، روز و شب را، با این حرکت زیبا و باشکوهِ خدمت به مردم غنى کنید.
  • این کارِ اردوهاى هجرت و حرکت عظیم بسیج سازندگى یکى از برکاتش خدمت‌رسانى است که میلیون‌ها نفر از این خدمت شما به صورت مستقیم بهره‌مند می‌شوند. از لحاظ مادى، از لحاظ امور روزمره‌ى زندگى، از لحاظ معنوى و هدایت، بهره‌مند می‌شوند. شما اگر درس قرآن هم آنجا ندهید، خودِ حضور:
  • یک جوان مؤمن و متدین و متشرع در یک مجموعه‌ى روستائى، در بین جوانان، در بین مردم، مظهر مجسم آیه‌ى قرآن است؛ آن‌ها را به دین، به انقلاب، به معنویت، سوق می‌دهد. «کونوا دعاة النّاس بغیر السنتکم»؛ شما با عمل خودتان مردم را به ایمان، به اسلام، به دین دعوت می‌کنید. این خدمت‌رسانى است؛ خدمت‌رسانى مادى و خدمت‌رسانى معنوى.
  • از این مهم‌تر، خدمتى است که شما به خودتان می‌کنید؛ استعدادهاى درونى خودتان را فعال می‌کنید؛ به بالقوه‌هائى که در وجود شما هست، فعلیت می‌بخشید؛ تجربه پیدا می‌کنید؛ با زندگى مردم آشنا می‌شوید؛ این حصارهاى طبقاتى شکسته می‌شود؛ واقعیت‌هاى زندگى را لمس می‌کنید؛ در خودتان شعف و بهجت خدمت‌رسانى را احساس می‌کنید و این احساس را در وجود خودتان زنده می‌کنید. کسى که لذت خدمت و کار را بچشد، از کار خسته نمی‌شود.
  • فایده‌ى سوم: این است که شما سفیران کار و تلاش خواهید شد. وقتى شما در یک محیطى حاضر می‌شوید؛ در کویر، در کوهستان، در نقاط دور از دسترس، در میان مردم محروم مشغول کار می‌شوید، جوانى که در آن‌جاست، از شما الهام می‌گیرد و شما می‌شوید سفیر تلاش و کار و خدمت و جهاد و مجاهدت. «من احیاها فکانّما احیا النّاس جمیعا» شما دل‌ها را زنده می‌کنید؛ فایده‌ى بزرگى است. فوائد فراوانى در این کار هست. این جریان عظیم را حفظ کنید.
امام خامنه ای در دیدار جهادگران  – ۱۳۸۹/۶/۳۱
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۳۲
طلبه جهادی

سلام به همه جهادیا پاکارا عاشقا به همه خونه به دوشا...

راستش وقتی فک میکنم  امروز آخرین روز ماه رمضونه دلم میگیره، نه اینکه فک کنید از اوناشم از اونایی که ته عرفان و خودسازی رو درآوردن و الانم دوست دارن بیشتر با خدا حال کنن نه!

اصلا اصل غُصه همینه که...

امسال با اینکه موندم قم و مثلا خواستم یخورده یه خلوتی و ورد سحری... ولی نشد که بشه!

به قول خودم!! که همیشه به بچه ها میگم هروقت از اینجور کارا زدی که به خودت برسی و پیشرفتی بکنی، بدون فقط پشیمونی میاره و پس رفت...

کاش یکی اول کاری اینو بهم گفته بود!!!

وقتی دلم میسوزه که رفقایی که رفتن منطقه زنگ میزنن و با انرژی به من جامونده التماس دعا میگن...

یادم رفت بگم حدود 30 تا از رفقای باحال و با مرام گروه از اول ماه رمضونی رفتن خراسان جنوبی.

فردا هم میرن مشهد و بعدشم برمیگردن قم السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا

 

یه جامونده حرفای زیادی داره!! شرمندم به مولا خیلی سرتون رو درد آوردم...

تو وبلاگ قبلی  بیل و عبا  یه مطلب گذاشتم با کلی عکس درسته تکراریه ولی مگه هر تکراری بده؟!!

این ساعتای آخر خیلی دعام کنید.

 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۵۷
طلبه جهادی

فک نمیکنم نیاز باشه در مورد اهمیت و نیاز و یا اَجر همکاری تو همچین اردوهایی چیزی بگم!
هم تجربتون بیشتر از منه و هم تخصصتون ولی خب اگه حرفمو نگم ...
کلی کــار هست که تا محرم باید انجام بشه؛ کارای فرهنگی - هماهنگی - طراحی و تدوین و....
منتظر دست یاریتون هستیم...
"یاعلی"

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۲ ، ۰۳:۵۴
طلبه جهادی

سلام

اواسط بهمن ماه بود که آقا رضا و داداش سعید واسه اردوی جهادی فرهنگی "یاوران خورشید" که نوروز برگزار شد یه وبلاگ راه انداختن با نام  بیل و عبا !!

برنامه های اردوی جهادی نوروز: فرهنگی-سازندگی-زیبا سازی و اشتغال زایی بود، که اگه وقت شد عکس و برنامه هاشون میذاریم!!!

از این به بعد تا سایت گروه راه بیفته هم اینجا و هم بیل و عبا در خدمتتون هستیم.

اردوی جهادی بعدیمون انشاءالله به مدد آقا ابی عبدالله محرم هست که برنامه ریزی و هماهنگی رو از الان شروع کردیم.

هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۲۳
طلبه جهادی