طلبه جهادی

تبلیغ جهادی

طلبه جهادی

تبلیغ جهادی

طلبه جهادی

------------ "روز هایی برای خدا" --------------

من و وجدانمو و دلم!اینجور باهم قرار گذاشتیم
برای خدا وبه عشق مولا وخدمت به بهترین ها
بهترین هایی که داراییشون پاکی و صفا هست
نه مال و سرمایه و مقام و زیبایی...
حرکت کنیم...
قرارمون اینه: که تلاشمون و جهادمون ...
"فقط" برای تجربه و پیشرفت نباشه!
دعا کنید حواسم باشه این کار رو پله قرار ندم
دعـــــــا کنید تا آخــــــــــــر بمونــــــــــم...
--------------------- یا حق -------------------

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
نویسندگان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطرات طلبه جهادی» ثبت شده است

قبلا که توفیق بود گاهی خاطرات شهداء رو میخوندم، تو زندگی نامه بعضی از شهداء خونده بودم که به حضرت حجت خیلی ارادت داشتن، نه فقط ارادت ذهنی و فکری نه! یعنی همیشه جوری بودن که انکار در محضر آقا هستن، لباس و ظاهرشون، اخلاق و برخوردشون، حرف و صحبتشون و...

یکی از چیزایی که برام جالب بود این بود که شهدایی رو میشناختم که حتی برای عروسی اقا و مولاشون رو دعوت می کردن! خب این برای اون روحیه و اون شرایط شاید طبیعی باشه...

فکر کنم یه ماه پیش بود که یکی از رفقای با صفای منطقه ای که کار میکنیم، زنگ زد که میخوام با شما صحبت کنم، نگران بود و نگرانیش این بود که میخام عروسی بگیرم و خونواده خودم و خانمم میگن باید عروسی شاد باشه و بزن و بکوب و...

اول فقهی بهش جواب دادم، که اگه حدود رعایت بشه و لهوی نباشه و... اشکال نداره. یه آهی کشید و گفت آخه روحانی که اومده بود روستامون گفته همیشه یاد امام زمان باشید و سعی کنید امام زمان که پدر شما هستن رو خوشحال کنید.

من میخواستم امام زمان رو به عروسیم دعوت کنم و خوشحالشون کنم! اگه اونجوری باشه میترسم وقتی آقا بیان ناراحت بشن، گفت امام زمان هم دوست داره بیاد تو عروسی درسته؟! بعد خودش گفت مگه آقا دل ندارن مگه ...

این استدلال و حرفای یه جوون روستایی هست! با خودم فکر میکنم چقد من عقبم...

۱ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۳ ، ۱۵:۵۰
طلبه جهادی

اینجور اگه بخوام پیش برم به قول "حامد"دوست جدیدم: دوسال طول میکشه تا تهش برم تازه کی وقت میکنه بخونه...

مختصر براتون بگم:

خلاصه اینکه بعد از یکی دو روز اردو رو روال افتاد و رفقای جهادی کارشون رو شروع کردن از این به بعد یا روستا به روستا جلو میریم و یا برای هر عرصه یه مطلب میذارم. مثلا عرصه فرهنگی یا عمرانی و...

تو اردو جهادی نوروز که به نام "یاوران خورشید" مزین بود توفیق نوکری و خدمت رسانی به نزدیک 10 روستا رو داشتیم که از این ده روستا، تو سه روستا برنامه عمرانی بود، و تو بقیشم فرهنگی و زیبا سازی

روستای اول روستای مله کبود که برنامه اصلی(زدن مخزن ذخیره آب و...) اونجا قرار بود باشه تو این روستا علاوه بر شروع ساخت مسجد، کار فرهنگی هم شد و همچنیم کار زیبا سازی

روستای دوم: روستای کوله مرز علیا بود. واقعا مردومون با صفایی داشت"مثل همه جا" اونجا هم کار مسجد و زیبا سازی و برنامه های فرهنگی بود.

روستای سوم: چمن--- بوله!! صدا نمیاد چممممممن----بوله!! بله روستای چمن بوله بود. که ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۲ ، ۱۶:۰۷
طلبه جهادی
نمیدونم وقتی قسمت اول رو خوندین چی تو ذهنتون نقش بسته و چه حسی داشتین؟!
ولی این اردو واقعا نفس گیر بود، با اینکه تموم تیم اجرایی و خادمین اردو از اون پاکارا و با تجربه های جهادی بودن و به قولی از استخون تروکنده های مدیریت بحران بودن!! ولی مشکل خیلی زیاد بود، اختلاف دیدگاه و گسترده بودن طیف نیروی جهادی و مشکلات هماهنگی و...
اردوی جهادی نوروز در خدمت نیرو ها و کادر چهار گروه جهادی بودیم!! دانشجوهای با صفای دانشگاه امام حسین(کانون زنده یاد شهید کلاته)-طلاب خراسان جنوبی(گروه مبشر) طلبه های قم و دانشجوهایی از هرکجا! (گروه طریق وصل) جهادیای گروه " عباد" هم که نوکری و خادمی بچه هارو داشتن... تازه غیر اینا طلبه های خارجی هم بودن!! با کلی نیروی آزاد!!!  فک کنید چی میشه...
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۳۸
طلبه جهادی