گاهی پیش خودم میگم خب حالا که چی! هرچند وقت میای اینجا و از خودت یه چیزایی میگی و بلغور مکنی که چی بشه؟!
با اینکه میدونم نه حرفام حرف هست و نه سودی داره نمیدونمم چرا باز میام!!
ولی خب نمیشه اینهمه حرف رو تو دل نیگه داشت !! هرچند اینجا هم نمیگم!!
جونم براتون بگه ارباب بازم بنده نوازی کردن و توفیق نوکری دادن...
حدود 130 نفر شدن رفقای با صفا و با مرام و صد البته پاکاری که اومدن تو میدون و به اسم اردوی جهادی، هجرت کردن، از خودشون و رفاه و زندگی و خوشیشون تا شاید قدمی برای اومدن آقا برداریم...
اردوی امسال یه فرقای با سال گذشته داشت! ااونم اینکه کلی مشکل داشتیم(البته هنوزم داریم) تو بحث مالی و نیروی انسانی و بعدشم بعضی ناهماهنگی ها و...
بگدریم حرف برای گفتن زیاده، داشتم براتون میگفتم صد و سی نفر از رفقای جهادی اومدن تو میدون که حدود 30 نفر عازم دلفان شدن و 100 نفر خراسان.
راستش هنوز وقت نکردم پای حرف رفقای لرستان بشینم، ولی برنامه های خراسان اینا بود: مباحث تربیتی که تو مدارس پسرانه و دخترانه برگزار می شد و خواهران و برادران طلبه زحمت کلاس داری و مشاوره و نمایشگاه رو تو مدارس می کشیدن- درکنارش وجود پربرکت حاج آقا اکبری بود که علاوه بر برنامه های ویژه ای که برای مربیان و معلمان و اولیاء گذاشتن باعث دلگرمی بودن...
یکی دیگه بحث تبلیغ جهادی بود که بچه ها حدود هشتاد روستا رو پوشش دادن در کنار این بحث تبلیغ سیار و گردشی هم بود.
کار عمرانی هم متمرکز شد تو ساخت مسجد روستای معروفان(یه روستای کوچیک و نمکی! که برادرای شیعه و سنی باهم یه زندگی خیلی خوبی داشتن) این مسجد که واسه مسلمونای! معروفان ساخته میشه از صفر شروع شد و تا الان ستوناش رو زدن.
روز جمعه بعد عاشورا همه رفقا جمع شدن و بعد از اینکه دیداری تازه کردیم، با عرق و گرد نوکری ابی عبدالله رفتن پابوس آقا علی ابن موسی رضا و چه صفایی داره این زیارت اونم با این حال، یه زیارت دو سه ساعته...
منم که مثل همیشه یه جامونده م ...
دعا کنید مزد من همون نوکری خادمین ارباب ثبت بشه.
انشاءالله همین دوسه روز براتون عکس هم میذارم.
یاعلی