خاطرات شیراز!
ببخشید نشد بقیه خاطرات اردوی شهید حقانی رو بگم، درگیر برگزاری اردو بودیم... یه عده از رفقا قبل از اربعین رفتن تویسرکان که دیشب برگشتن، ماهم صبح از دیار مردمون باصفای نورآباد (دلفان) برگشتیم...
چندتا عکش از اردوی جهادی شهید حقانی رو میذارم براتون، انشاءالله وقت شد بقیه چیزایی که تو ذهنم مونده رو براتون می گم.
برای دیدن عکس ها در اندازه واقعی روی آن کلیک کنید
هدیه به پیشگاه خانم حضرت زهراء سلام الله علیها صلوات بفرستین و بقیه رو تو ادامه مطلب ببینین
فک کنم برای شروع چشاتون با پرچم آقا ابوالفضل روشن بشه قشنگه...
خداییش هرکدومشون عظمتی هستن!!!
بچه های باصفای ملات...
ملات ملاته شیرین ملاته!! بدو که تموم شد!!
اینم از پاکارای آجر و....
شاید بهترین مزد همین روضه نمکی بود
بعد از یه کار سخت رفقا خودجوش شروع کردن به روضه خوندن و...
بچه های باصفای خبره که منتظرن...
این هم سیدِ عزیز من!!
این دقیقا کار من تو اردو بود!!
همه با هم بعد از یه روز سخت —» تماشای موش و گربه!!
همیشه خداحافظی سخته...
فکر میکنم این آخرین عکس اردو بود = حافظیه ، شیراز...
آخرین صلوات رو برای خودتون بفرستین
خدا قوت !